گذرنامه
هو الرحمن
حالا هی دخترای خونه بی تابی ِ اربعین کربلا بودن رو بکنند ...
بابا حسین ( علیه السلام ) که اجازه بدند
دیگه اجازه ی فرشته های تو خونه دست خودشون نیست !
بی اختیار راهیتون می کنن
با جان و دل ...
دل بابا حسین ( علیه السلام ) هم
دست نازدونه دخترشون بی بی رقیه ( سلام الله علیها ) است
و نگاه نازدونه ی بابا ( سلام الله علیها ) هم ؛
دوخته به دهان مبارک عمه جان زینب ( سلام الله علیها )
و عمه جان هم ( سلام الله علیها ) چشم دوختند به چشمان داداش عباس ( علیه السلام )
و دست های داداش عباس ( علیه السلام ) هم
تو دستای آسمونی بسته ی بابا علی ( علیه السلام ) هست
که چشم بابا علی ( علیه السلام ) هم
دوخته شده به یک قامت خمیده و پهلوی شکسته و دستی بر کمر ( سلام الله علیها ) ...
و تمام این ها
تجلی کرده
بر اشک های چکیده روی گونه های محبین ِ آقا امام حسن ( علیه السلام ) که از دل مهدوی ( علیه السلام ) در سجده های سجادین ( علیه السلام ) مکتب امام صادقی و امام جعفری ( علیه السلام ) ...
که اون وقت
یک هدایت گری ( علیه السلام ) بشه هادی ِ راه ( علیه السلام ) و یک آقای مهربانی ( ص ) پیر راه و راه بلد ... !
یا علی ( علیه السلام ) ...
__
+ دلنوشت
کلمات کلیدی :